الناالنا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

ستاره زندگي

اسمت چيه؟؟؟

يه هفته‌اي ميشه كه ياد گرفتي اسمتو بگي. تا ازت ميپرسم اسمت چيه؟؟ جواب ميدي آنا آقا يَف (آقا رفت) رو هم، هر وقت توي خيابون موتور از جلومون رد ميشه ميگي. آقا گاوه رو هم آوه صدا مي‌كني! به برو هم ميگي بوو. به چايي هم ميگي چو!!!!!!! بازي رو هم خيلي وقته بلدي بگي، ميايي دستمو مي‌گيري و ميگي باجي. بعدشم ميري روي تخت با جيغ ميپري بالا و پائين.    فعلاً همين. ...
29 آبان 1390

بي اشتها

هشتمين دندونت هم داره در مياد.  اشتهاتم خيلي كم شده، بايد به زور بهت غذا بدم ، حتي شير رو هم با كم ميلي ميخوري. بهونه‌گيريهاتم زياد شده، به پستونكتم خيلي وابسته شدي تا خود صبح ولش نميكني ، همه اينا نگرانم ميكنه.   ...
22 آبان 1390

پايان 18 ماهگي

واكسن 18 ماهگيت رو هم زدي. ديگه واكسن نداري تا مدرسه رفتنت. اين دفعه با تب و درد همراه بود دو روز حال نداشتي ولي الان ديگه بهتر شدي. ديروز خونه مادر جون بوديم، خاله جون برات شال و كلاه خوشگل بافته، خيلي بهت مياد، مرسي خاله جون . ...
21 آبان 1390

بارون

دو روز حسابي بهت خوش گذشت. خونه مادر جون همه رو اسير خودت كردي. خاله الهه وقت نكرد درساشو بخونه، خاله محدثه رو هم كه نمي‌ذاشتي نفس بشه. هر جا مي‌رفتي صداش ميكردي تا دنبالت بياد، تازه آجي صداش مي‌كردي!!!!!!! اينو از كجا ياد گرفتي! با ملينا هم خيلي بازي كردي. اين دو روز از بس فكر شيطنت بازي بودي وقت غذا خوردن نداشتي، البته وقت هيچ كاري رو. رسيدي خونه جبران كاراي نكردتو كردي. يه كاپشن خوشگل با شلوارش هم خاله الهه برات خريد كه امروز پوشيدي رفتي مهد. صبح خيلي سرد بود بارونم كه مي‌اومد ، وقتي بارون روي شيشه ماشين مي‌ريخت با تعجب نگاه ميكردي و ميگفتي آبه، آبه! ...
7 آبان 1390

دندون آسياب

بالاخره بعد از چند ماه كه دندون در آوردنت متوقف شده بود هفتمين دندونت در اومد. دندوناي نيشو ول كردي داري دندون آسياب در مياري. سه روز پيش وقتي داشتي غش غش مي‌خنديدي ديدم دندونت مثه مرواريد داره مي‌درخشه. جيگر شديا ماماني. تازه يه كار جديدم ياد گرفتي. روي عكس خرگوشي با انگشتاي قشنگت اشاره مي‌كني و ميگي چش چش دو ابو ..... اينو از مهد ياد گرفتي شيطون بلا!    ...
4 آبان 1390

پايان 14 ماهگي

دختر زرنگ مامان بالاخره ياد گرفتي كه راه بري، خيلي قشنگ راه ميري. خودت هم از راه رفتنت ذوق ميكني. هو هو چي چي رو هم از آهنگه چرا ياد گرفتي. ديگه اينكه وقتي برات شعر ميخونم سعي ميكني خودت هم تكرار كني. عاشق اتل متل توتوله‌اي و آخرشم رو هم خودت ميگي. (تبيزي = كه همون قرمزيه) وقتي توي كارتون زيستا موتور مي‌بيني سريع ميري سراغه سه‌چرخت. توي اين عكسا لباساي خاله محدثه رو پوشيدي:دي ...
20 تير 1390
1